به رسم روستا…!
به رسم روستا…!
شاید بتوان پیش درآمد و شرط مدنیت را خوگرفتن با قوانین روستا دانست. گویا همهی جنجال ها در زندگی شهری محصول دورشدن از آداب روستاست.اگر رسم و رسوم روستا در شهرها احیا شود شهرها زیر سایه این قوانین به تمدنی حقیقی دست خواهند یافت.
بعضی از قوانین موجودی که ما برای زندگی شهری خود وضع کردهایم ما را به شدت از اخلاق دور می کند. قوانین نانوشته ای که منجر به تضییع حقوق دیگران می شود. این روزها آدم احساس می کند که وقت آن رسیده تا به رسم روستا عمل کند. آری، چه خوب می شد اگر به رسم روستا تنها هر که کاشت باید درو می کرد.
چه خوب بود اگر به رسم روستا، هیچ کس حق نداشت در هیچ معامله ای هیچ نقطه اضافی روی هیچ کلمه ای بگذارد. در روستا کسی نمی توانست برای هر چیزی بدون دلیل حکم کند، ای کاش در شهر هم این قانون پیاده می شد. آدمهای روستا بهتر می دانند که به هر کسی چه عنوانی بدهند و افراد را چگونه مورد خطاب قرار دهند. بر خلاف شهریها که هر چه عنوان بلند بالا هست به یکدیگر می دهیم و به برکت زندگی شهری، همه صاحب عنوان شده ایم.
کاش در شهر هم به رسم روستا زادالمعاد بر اندوخته های مادی ارجحیت داشت. زندگی شهری آدم را پیچیده میکند با یک دنیا اصطلاحات پیچیده و سنگین، وقتش رسیده که به رسم ده باز گردیم و ازسِمَت های سفت و سختی که حتی با گفتن اسمشان به سرفه می افتیم انصراف دهیم. باید نفسی تازه کرد. به رسم روستا زندگی کرد، به رسم روستا نوشت و برداشت نمود و حتی به رسم روستا شعر گفت تا اشعار، دیگر بی ربط و بی ردیف و قافیه نباشند و کلمات به درستی کنار هم بنشینند. ما آدم ها بعد از مدت ها شهر نشینی پینه دست هایمان آب شده و توان خو گرفتن با آداب روستا را ازدست داده ایم انگار مدنی شدن از ما موجود دیگری ساخته است
https://sahebnews.ir/970538/%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D8%B3%D9%85-%D8%B1%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7.htm