متعصبان روشنفکر یا روشنفکران متعصب
خبرگزاری فارس اصفهان- یادداشت مهمان*؛ اگرچه مشکلات جامعه امروز طاقت فرس است و مشغلههای گوناگون انسان را از تفکر در برخی از امور بازمیدارد اما همین مشکلات گاهی ذهن انسان را به سمت تفکر در مورد افرادی که جامعه آنها را متعصب و یا روشنفکر مینامد، سوق میدهد.
باوجودی که در جامعه ما تعصب در معنای منفی و روشنفکری در معنای مثبت القاء شده است اما توجه به این نکته ضروری به نظر میرسد که تعصب و روشنفکری را با هر دو بُعد ممدوح و مذمومش مورد رصد قرار دهیم و نگاه مردم را از این حیث ترمیم کنیم.
نه تعصب لزوماً به معنی سختی و پافشاری بیجاست و نه روشنفکر بودن همواره با قصد تغییر و تحول مناسب همراه است و به همین ترتیب نه متعصبان همواره پایبندی صحیحی به اعتقادات درست دارند و نه روشنفکران از دایره دین خارجاند.
بنابراین اگر معنای تعصب و روشنفکری بهخوبی تبیین شود و بُعد مثبت و منفی و مؤلفههای موجود در آنها بازگو شود اهل تعصب از چسبیده شدن برچسب تعصب بر پیشانیشان نمیرنجند و روشنفکران نیز خود را تافتهای جدا بافته نخواهند دانست.
تعصب همیشه بامعنای لغوی خود، یعنی جانبداری کردن، حمایت و سرسخت بودن همراه است ولی برای تشخیص تعصب درست از غلط، باید به پشتوانه تعصب نگاه کرد؛ ویژگی متعصبان مذموم این است که باور و پذیرش آنها بر علم و دانششان غلبه کرده است و گرایش آنها در یک موضوع بیشتر از بینش آنها در آن موضوع است، ازجمله آسیبهای این نوع تعصب این بوده که در طول تاریخ، مغرضان با بهره بردن از حس مذهبی مردم، تعصب را در وجودشان نهادینه کرده و زمینه ایجاد خرافات را فراهم آورده و از این طریق بر مردم حکومت کردهاند. این نوع تعصب همان داشتن نگاه خصمانه به زمین و زمان است که متأسفانه امروزه مذهبیان را به آن متهم میکنند.
متعصبان اگر از گروه متعصبان مذموم باشند پیشداوری را سرلوحه رفتار خود قرار داده و بدون بینش کافی و بر اساس اطلاعات ناقص در مورد همهچیز قضاوت میکنند.
آنها زمانی را به اندیشیدن اختصاص نمیدهند و نیز زمانی را برای یادگیری و ارتقای بینش خرج نمیکنند گویا توقف دریافت و درک، همنشین همیشگی این گروه است.
از دیگر ویژگیهای افراد متعصب جبههگیریهای ناشیانه است. افراد متعصب حاضر به شنیدن نیستند و بهمحض مواجهه با آنچه مخالف اعتقادشان است با برخوردهای چکشی موضوع را حلوفصل مینماید چراکه متعصب مذموم اصرار بر خوش فهمی دارد و دیگران را به بدفهمی متهم میکند.
اما گاهی تعصب به معنی پایداری در اعتقاد و راسخ بودن در عقیده است و افرادی که پایبند به امور اعتقادی خویشاند متعصب دینی نامیده میشوند این نوع تعصب در نگاه دین ممدوح است چراکه نفس دینداری، پایداری در عقیده است. اگر انسانِ دیندار تعصب بر عقیدهاش نداشته باشد نتیجهاش این میشود که در شرایط زمانی و مکانی متفاوت، کاری را منطبق بر دین و کار دیگری را برخلاف دین انجام دهد. دقیقاً مثل همانها که از سویی پیشانیشان از سجده (و نه از مُهرداغ) پینهبسته و از سوی دیگر بانام دین حرامهایی را بر خود حلال کردهاند و یا مثل همانها که با چادر، تبرج میکنند.
ترس از آگاهیهای جدید از دیگر ویژگیهای متعصب مذموم است چراکه او برای افکار خویش ساختاری را مدنظر گرفته و ورود هرگونه آگاهی جدید را عاملی در تخریب این ساختار میداند بنابراین ترس از تخریب ساختار درونی افکارش، او را بر حذف آن اطلاعات وامیدارد؛ او فکر میکند لزوماً اطلاعات جدید، اطلاعات قبلی او را رد میکند درصورتیکه اینطور نیست و گاهی ممکن است اطلاعات جدید کاملکننده، دانش قبلی باشد. گاهی نیز ترس از دست دادن موقعیتهایی که با تعصب پیشین به دست آورده است مانع از استقبالش از اندیشههای جدید میشود علاوه بر همه اینها، ترس در وجود آنها عامل روانی برای ایجاد بدخلقی اجتماعی آنان می شود.
متعصب ممدوح نگاهش به دین نگاهی عمیق است و همه آموزههای دینی از حیث ارزش نزد او یکسان است برخلاف متعصب مذموم که نگاهش به دین نگاه گزینشی است.
متعصب مذموم میخواهد که دیگران نیز مثل او باشند و به هر قیمتی تلاش میکند تا دیگران را شبیه خود سازد و اگر مخالفتی ببیند بهشدت برخورد میکند اما متعصب ممدوح علاوه بر اینکه خودش بر عقیدهاش ملتزم است با افزایش بصیرت خود به کمک دیگران نیز میآید و با جدال احسن آنها را دعوت میکند.
همین دیدگاه در مورد روشنفکری هم صادق است. انسان روشنفکر نیز میتواند از روشنفکری ممدوح یا مذموم بهرهمند گردد. روشنفکر مذموم خود را دگراندیش معرفی میکند اما تنها به تقلید کورکورانه از فرهنگهای بیگانه و یا امور غلط میپردازد. دقیقاً مثل اظهارنظرهای جاهلانه برخی از سلبریتیها. روشنفکر مذموم نیز حاضر به تغییر نیست و اگر بخواهد تغییر کند تنها به تغییراتی میاندیشد که نو و جدید باشند و هرآن چه رنگ کهنگی دارد حتی اگر صحیح باشد ازنظر او مردود است. ازاینجهت روشنفکر مذموم خود نیز نوعی متعصب مذموم است چراکه وجه اشتراک این دو گروه عدم تلاش برای اصلاح است.
و بالعکس روشنفکر ممدوح پا جای پای متعصب ممدوح میگذارد چراکه او خواهان نواندیشی بهشرط وجود ضوابط است. او به تغییر فکر میکند و درعینحال با افزودن علم و بینش خویش عقیده شناسی را بر عقیده پرستی مقدم میدارد. تعامل و درآمیختگی دانشهای قدیمی با آگاهیهای جدید ازجمله اموری است که روشنفکر ممدوح به آن اهتمام میورزد. او خواهان تحول است اما تحول را از هر طریقی نمیپذیرد و برای ایجاد تحولات جدید ساختار و نظام فکری و ارزشی تعبیه میکند.
*زهرا ابراهیمی
انتهای پیام/63106/پ30/