تامل در وجود خویش
همه ما در وجود خویش چوپانی داریم که دلش می خواهد اصل و نسبش را فریاد بزند، اگر چه تعظیم های بلند بالای ما در برابر پادشاهیِ پول راه نَفَس چوپان را بسته و هرچه تقلا می کند راه به جایی نمیبرد.
صاحب نیوز-زهرا ابراهیمی/ شاید شما هم داستان چوپانی که به طور اتفاقی به مقام وزارت رسید را شنیده باشید. چوپانی که با وجود وزیر شدن هر از گاهی به صندوقچه قدیمی اش سری می زد، شال و جبه صدارت از تن در می آورد، لباس های چوپانی اش را می پوشید وبه چوب دستی اش تکیه می داد تا یادش نرود که بوده و از کجا آمده است.
همه ما در وجود خویش چوپانی داریم که دلش می خواهد اصل و نسبش را فریاد بزند، اگر چه تعظیم های بلند بالای ما در برابر پادشاهیِ پول راه نَفَس چوپان را بسته و هرچه تقلا می کند راه به جایی نمیبرد اما باز هم نمی توانیم حضورش را در وجودمان انکار کنیم.
درست است که ما همواره خام جُبه ی صدارت می شویم و به خواب عمیقی فرو می رویم، اما سر زدن به پستوی دنج گذشته میتواند در بیداریمان دخیل باشد. باید گذشته خود را در صندوقچه ای بگذاریم درش را قفل کنیم و کلیدش را پَر شالمان بزنیم و به محض اینکه احساس غرور، در صندوقچه را باز کرده و به ناچیز بودنمان بیاندیشیم، همانگونه که در روایت آمده است :
مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرِ- أَوَّلُهُ نُطْفَهٌ وَ آخِرُهُ جِیفَه…
فرمود: فخر کجا و آدمیزاده کجا آغازش نطفه است و انجامش مردار گندیده