به بهانه ی هشتک نه مرسی!!
چه حقارتی پست تر از این که بخواهیم بعد از شهادت سردار، پیشنهاد مذاکره دهیم
زهرا ابراهیمی؛ اگر چه تاریخ اسلام مملوِّ از شهادت ها و رشادت های انسان هایی الهی است، اما شهادت بانویی عظیم القدر آن هم با پهلویی شکسته و فرزندی سقط شده، نشان از اوج وقاحت ظلم و نجابت مظلوم در برابر ظالم دارد؛ بانویی که پیامبراسلام برای اثبات عظمتش، دست او را می بوسد و نامش را مادرِ پدر مینهد.
بانویی که سیره اش سیره علی(ع) و روشش روش محمد (ص) است، نه صرفاً به این علت که علی(ع) همسر او و محمد(ص) پدرش است، بلکه به این دلیل که او با تمام وجود تابع نبوت و امامت و ولایت است.
سیره حضرت زهرا سلام الله علیها در ابعاد گوناگون قابل بررسی است، اما یکی از ابعاد مهم وجودی ایشان دشمن شناسی از یک سو و دشمن ستیزی از سوی دیگر است.
تشخیص و شناخت دشمن، بخش کوچکی از جهاد است و بخش عظیم تر آن مقابله با دشمن و دشمن ستیزی است، بدین معنا که علاوه بر تشخیص دقیق و عمیق، به موقع نیز باید عمل کرد و دشمن را رسوا کرد.
حضرت زهرا سلام الله علیها با اَشکال و انحاء مختلف به رسوایی دشمن می پرداختند و از هر فرصتی برای افشاگری بهره میبردند .
تنها سه روز بعد از رحلت پیامبر(ص) خلافت غصب میشود، علی(ع) خانه نشین می شود و حضرت زهرا عزادار فقدان پدر.
گریه های حضرت زهرا سلام الله علیها در این مصیبت تا جایی ادامه می یابد که مردم رو به علی(ع) کرده و معترض میشوند که علی به فاطمه بگو یا روز گریه کند یا شب.غافل از اینکه مرثیه سرایی حضرت نه فقط گریه از سر دلتنگی برای پیامبر و نه گریه یک دختر در غم از دست دادن باباست، بلکه این گریه، گریه ایست سیاسی که نتیجه ای جز افشاگری ندارد، حضرت زهرا سلام الله علیها گریه میکردند و با گریه خویش به افشاگری نفاق های درونی می پرداختند.
آری سیره حضرت، سیره ی مبارزه با دشمن بود و این دشمن ستیزی تا زمان شهادت ادامه داشت.
چه آن زمان که در دفاع از ولایت خطبه خواندند و چه آن زمان که وصیت کردند تا شبانه غسل و کفن شوند و شبانه دفن گردند، باز هم از این طریق به نوعی به افشاگری پرداختند و با این وصیت صدایِ نفاق حاکم بر زمان خویش را به گوش تاریخ رساندند. اصلاً دفاع ایشان از ولایت و شهیده بودن حضرت، نشان از مبارز بودن ایشان داشت و مبارز جایی معنا دارد که دشمنی باشد و جهادی صورت پذیرد.
به یقین می توان گفت دیپلماسی حضرت در برابر دشمن، از نوع عزت است چرا که هرگز از موضع دفاع از ولایت تغییر جهت نداده و همواره با افشای دشمن به خوار و خفیف کردن او پرداختند.
یکی دیگر از اموری که درسیره حضرت زهرا سلام الله علیها قابل توجه است، رونق بخشیدن به فرهنگ شهید و شهادت است، بعد از جنگ احد حضرت زهرا سلام الله علیها هر دوشنبه و پنجشنبه فاصله مدینه تا احد را طی می کردند و با پای پیاده بر سر مزار شهدای احد رفته و آنجا به دعا و نماز مشغول می شدند و این چیزی جز بزرگداشت شهید و شهادت نیست.
تاریخ همواره تکرار می شود و اثبات این امر کار سختی نیست، چرا که همواره حق و باطل در هم آمیخته و هر دو کنار هم روزگار سپری می کنند پس تا زمان، زمان است حق و باطل هست و تا حق و باطل باشد این مبارزه نیز ادامه دارد.
مطابق با آنچه ذکر شد اگر بخواهیم تابع سیره حضرت زهرا سلام الله علیها باشیم هم باید دشمن شناس باشیم و هم دشمن ستیز و در عین حال شهید و شهادت نیز باید در نگاه ما از ارزشی عظیم برخوردار باشد.
دیپلماسی عزت، به شهید و شهادت عزت می بخشد.در این تفکر شهید ارزشمند است و خون شهید عزت بخش.
اما آنجا که دیپلماسی ذلت و حقارت هویدا شود، ارزش شهید نیز کم رنگ می شود تا جایی که صاحبان چنین منشی بعد از شهادت سردار سلیمانی نیز همچنان به دنبال راهی برای مذاکره می گردند و چه حقارتی پست تر از این که بخواهیم بعد از شهادت سردار،پیشنهاد مذاکره دهیم و ترامپ با گفتن نه مرسی!!! عزتمان را زیر سوال ببرد.
منطق ما منطق مقاومت است و در این منطق رفتار ذلیلانه جایی ندارد، سردار سلیمانی با شهادت خویش به جهان اسلام عزت می بخشد چرا که تابع سیره اهل البیت است و در همین دوران دیگرانی نیز بزرگترین مولد حقارتند چرا که از ولایت دوری می کنند.
مگر نه اینکه قرآن می فرماید: کسانی که کافران را به جای مومنان دوست خود میگیرند آیا عزت و قدرت را نزد آنان می طلبند؟ یقیناً همه قدرت و عزت نزد خداست.
آری خداوند عزت را در میان خوبان به ودیعه نهاده است، اگرچه دیپلماسی التماس، عزت را در دستان کفتارها جستجو میکند